نیکا، هدیه اسمانی

حکایت ما و نیکا

درست موقعی که داشتم خودم رو برای دفاع از پایان نامه آماده میکردم با انجام یک سونو گرافی برای کشف بیماری به وجود نیکا توی شکمم پی بردم. ترازوی احساساتم در برابر سیل هیجانات به نوسان افتاده بود و تصمیمی برای توقف حرکاتش نداشت خوشحالی از اینکه علایم من مربوط به بیماری نیوده و ارحتی از اینکه امادگی در وجود خودم نمی دیدم و دو هفته به دفاعم مونده بود. از طرفی موج خوشحالی تو چشمای امیر بهم حس طراوت میداد امیری که یکسال بود همش از ارزوی داشتن یه خواهر حرف میزد البته این خواهر ناز داشت و خریدار بسیار. از اولش رشد ناکافی بتا سه بار بصورت یک در میون منو به ازمایشگاه کشوند و بعد درهفته 11 غربالگری مشکوک به سندروم داون و در غربالگری دوم تایید احتما...
3 ارديبهشت 1396
1